۵ عادت ذهنی که باعث سخت تر شدن زندگی می شود
در زندگی هیچ فردی روزی نیست که با ناامیدی همراه نشود. چند عادت ذهنی باعث سخت تر شدن زندگی می شوند. در ادامه با بررسی این ۵ عادت با ما همراه باشید.
ناامیدی های روزانه ممکن است بسیار جزسی باشند . مثال جزئی: شما فقط قلم را زمین گذاشته اید و اکنون نمی توانید آن را پیدا کنید، کامپیوتر شما خراب می شود.
مثال مهم: به دلیل ضعف سلامتی ، نمی توانید برای ملاقات با نوه جدید خود سفر کنید.
فهرست مطالب
۵ عادت ذهنی
در فلسفه بودایی ، پنج واکنش غیر ماهرانه به چالش های زندگی وجود دارد. به آن ها موانع گفته می شود زیرا مانع از توانایی شما در دیدن روش عملی می شوند که اوضاع را برای خود یا دیگران بدتر نکنید. هر زمان که احساس استرس و ناراحتی می کنید ، معمولاً به این دلیل است که در شبکه یکی یا چند مورد از این موانع گرفتار شده اید. آنها اغلب به عادت ذهنی تبدیل می شوند ، به این معنی که هر بار که به یکی از این پنج روش واکنش نشان می دهید ، مانع قوی تر می شود و احتمال اینکه در آینده به آن شیوه واکنش نشان دهید بیشتر است.
من از خرابی کامپیوتر به عنوان نمونه ای از موانع در عمل استفاده می کنم. در اینجا پنج راه وجود دارد که ممکن است به این رویداد ناخواسته پاسخ دهید.
جستجوی آرامش در لذت حسی
این مانع به هر گونه لذت حسی اطلاق می شود که شما با این باور اشتباه درگیر آن می شوید و با فراموش کردن مشکلات شما را خوشحال می کند. بنابراین ، با روی آوردن به چیزی لذت بخش ، مانند خوردن بستنی یا اجرای مجدد برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود ، از مشکل رایانه خود جلوگیری می کنید. مطلقاً هیچ اشکالی ندارد که از این راه ها لذت ببرید. آن ها فقط زمانی مشکل ساز می شوند که این رفتار منجر به اجتناب از چیزی شود که در این مورد نیاز به تعمیر یا مواظبت از رایانه دارد.
عادت ذهنی عصبانی شدن

عصبانیت زمانی به وجود می آید که معتقد باشید افراد یا چیزها باید متفاوت از آنچه هستند باشند. احساس می کنید جهان با شما ناعادلانه رفتار می کند زیرا رایانه شما نباید مشکل ایجاد کند. اما رایانه ها گاهی اوقات ، صرف نظر از ضریب هوشی شما ، این کار را انجام می دهند. خشم از تحریک خفیف تا عصبانی شدن آنقدر زیاد است که کامپیوتر خود را به دیوار می زنید و در نتیجه اطمینان پیدا می کنید که “خراب” باقی می ماند.
بی حوصله شدن
این مانع اغلب به عنوان بی حسی یا بی حالی نامیده می شود. شما به خود می گویید تلاش برای برخورد با رایانه ای که کار نمی کند بسیار زیاد است. این مانع راه دیگری برای اجتناب از کاری است که می دانید باید انجام دهید. و بنابراین ، با خود می گویید: “فراموشش کن. من فقط به رختخواب برمی گردم. ” متأسفانه وقتی از خواب برمی خیزید ، رایانه شما هنوز “خراب” است.
احساس ناراحتی و نگرانی
این مانع شامل تمایل به فکر کردن در مورد بدترین سناریوها می شود ، حتی اگر حقایقی برای پشتیبان گیری هیچ کدام از آن ها ندارید: “کامپیوتر من قابل تعمیر نیست”. “من هرگز اطلاعات خود را بازیابی نمی کنم” ؛ “شریک من به دلیل خرابی رایانه من مرا بی کفایت می نامد.”
بعید است سناریوهای بدترین اتفاق بیفتد. شاید تنها چیزی که کامپیوتر شما نیاز دارد ری استارت کردن باشد. متأسفانه ، شما آنقدر مشغول پیش بینی آینده ای هستید که سرشار از عیب کامپیوتر است و به فکر شما نمی رسد که چند راه حل ساده را امتحان کنید.
عادت ذهنی شک کردن به خود

این مانع به عنوان عدم اطمینان به توانایی در حل چالش های زندگی ظاهر می شود. احساس می کنید در رسیدگی به هرگونه مشکل کامپیوتر صلاحیت ندارید. شما خود را مقصر می دانید که در وهله اول کامپیوتر خراب شده است. این نوع تفکر شما را از تمرکز روی چگونگی تعمیر رایانه خود باز می دارد ، کاری که همه باید هر چند وقت یکبار انجام دهند.
ممکن است شما گرایش های واکنشی خود را در یک یا چند مورد از این پنج مانع تشخیص داده باشید. افراد معمولاً بسته به عاداتی که در طول زندگی خود ایجاد کرده اند ، در یک حرفه “تخصص” پیدا می کنند.
همچنین غیر معمول نیست که بیش از یک مانع در پاسخ به مواردی که مطابق میل شما نیستند پیش بیاید. معلمان بودایی با کمال میل از این امر به عنوان “حمله ممانعت چندگانه” یاد می کنند. ممکن است شما برای جلوگیری از تعمیر رایانه ، آن بستنی را می خورید و از خود عصبانی هستید و نگران اتفاقاتی هستید که با آن می افتد و در توانایی خود برای حل هر مشکلی در زندگی شک دارید. در این حالت چهار مورد از پنج موانع همکاری با یکدیگر وجود دارد و زندگی شما را سخت تر می کند.
هم چنین بخوانید: انرژی ذهنی چیست و چگونه آن را افزایش دهیم؟
با مهارت به موانع پاسخ دهید
اولین قدم برای تغییر این واکنش های همیشگی به مواردی که مطابق میل شما نیستند ، آگاهی از بروز آن ها است. این یک تمرین ذهن آگاهی است. حفظ فهرستی از پنج مانع کمک می کند. تشخیص اینکه کدام مانع به وجود آمده است کمک می کند زیرا مانع از تشدید آن می شود. در واقع ، آوردن آن به آگاهی آگاهانه ممکن است آن را کاملاً از بین ببرد زیرا ، برای مثال ، خواهید دید که نه عصبانیت و نه نگرانی، مشکل آن رایانه را برطرف نمی کند.
مرحله دوم عدم تشخیص هویت از موانع است. منظور من از این امر این است که می توانید با نگاه کردن به آن به عنوان یک بازدید کننده موقت در ذهن خود (هرچند ناخواسته) ، برخلاف اقامت دائم ، کنترل آن را بر خود کاهش دهید. به خود یادآوری کنید که این ها فقط حالت های روانی هستند که به عنوان واکنش به راه شما می آیند و می روند. به عنوان مثال ، سعی کنید احساس خود را به این شکل تغییر دهید: “رایانه من خراب شد و عصبانی هستم و نگران هستم ، اما این واکنش ها به من در رفع آن مشکل کمک نمی کند.”
گام سوم این است که با پذیرفتن این که این واکنش ها احساس خوبی ندارند ، با خود مهربان رفتار کنید. وقتی زندگی با خواسته های شما مطابقت ندارد ، آنچه مورد نیاز است شفقت به خود است ، نه سرزنش. پرورش دلسوزی به خود به شما می گوید که به رنج خود اهمیت دهید و این باعث آرامش ذهن شما می شود تا بتوانید با وضوح بیشتری ببینید چه اقدامی می توانید برای بهبود اوضاع انجام دهید.
هیچ روزی نیست که ما نگران نباشیم از اینکه راه خود را نپذیرفته ایم. من به این می گویم ذهن نمی خواهم. من می خواهم آن قلم را که تازه گذاشتم پیدا کنم. من نمی خواهم کامپیوتر من خراب شود. واقعیت این است که … زندگی همیشه آنطور که ما می خواهیم پیش نمی رود. هنگامی که این اتفاق می افتد ، می توان تشخیص داد که کدام یک از این پنج واکنش غیر ماهرانه به وجود آمده است و سپس با توجه و دلسوزی به خود با آن ها مقابله کرد.
منبع: PSYCHOLOGYTODAY