چگونه با ترس از دست دادن عزیزان مقابله کنیم؟
ترس از دست دادن عزیزان، یک اضطراب عمیق و وجودی است. هر فردی ممکن است در زندگی خود با این اضطراب مواجه شود اما چه عللی باعث ایجاد این وهم می شوند؟ بیایید در مورد دو سناریوی مختلف ایجادکننده این اضطراب و برخی از راه های جلوگیری از عوارض این ترس و تاثیر آن بر زندگی صحبت کنیم تا در عوض بتوانید بیشترین معنا و لذت را از زندگی خود با عزیزانتان کسب کنید.
اگر نگران هستید زیرا شخصی که دوستش دارید بیماری جدی دارد یا در معرض خطر زیادی برای مرگ است ، می توانید با زندگی در لحظه به او و خود کمک کنید. از صحبت درمورد مرگ پرهیز نکنید ، زیرا ممکن است عزیز شما نیاز به ابراز احساسات و نگرانی های خود داشته باشد. مراقبت از خود را با رعایت اصول تغذیه خوب ، خواب ، حمایت اجتماعی و هر چیز دیگری که شما را سالم نگه می دارد در اولویت قرار دهید.

اگر نگران از بین رفتن عزیزی هستید حتی اگر در معرض خطر هم نباشد ، نگرانی بیش از حد شما ممکن است نشانه ای از اختلال اضطراب عمومی (GAD) یا نتیجه استرس ، عدم اطمینان یا تجربه قبلی با ضررهای ناگهانی باشد. نگرانی راهی است که مغز برای ایجاد احساس امنیت و کنترل در شما ایجاد می کند ، اما لازم نیست داستان هایی را که مغز شما ایجاد می کند ، لزوماً درست ، معنی دار یا مفید باشند. با تمرینات ذهن آگاهی خود را محکم و قوی کنید. صبور باشید و با دلسوزی نسبت به کودکی کوچک که از مرگ والدین خود می ترسد ، رفتار کنید.
یک بیمار به یاد ماندنی ، که سالها پیش هنگام آموزش در یک مرکز سرطانی او را دیدم ، یک کارآفرین جوان ، همسر و مادر سه فرزند جوان بود. او در مرکز بود زیرا به تازگی سرطان مغزهمسر او تشخیص داده شده بود.
من سعی کردم احساس او را احساس کنم و نمی توانم درک کنم که چگونه اینقدر خوب به کار خود ادامه داده بود. اشتباه نکنید: او نگران آینده خانواده و سلامتی همسرش بود. اما ما بر روی یافتن معنا و تعادل کار کردیم به گونه ای که ترس بسیار منطقی، او را ارج نهاده و در عین حال به وی اجازه داد به زندگی خود ادامه دهد.
هم چنین بخوانید: روش های کاهش استرس و اضطراب ؛ معرفی ۱۰ راهکار
بنابراین ، این زن شجاع برای پایان دادن به نگرانی های عمیق خود چه کرد؟ چگونه می توانیم اضطراب خود را از اینکه روزی عزیزی را از دست دهیم ، آرام کنیم؟
دو نوع اضطراب در مورد ترس از دست دادن عزیزان
بیایید در مورد موضوع ترس از دست دادن عزیزان به طور دقیق صحبت کنیم ، زیرا صحبت “اگر می شود” می تواند هر کسی را با ترس وجودی فلج کند. برای شروع ، بیایید در مورد یک تمایز مهم بحث کنیم. دو نوع عمده اضطراب در مورد مرگ یکی از عزیزان وجود دارد:
- وقتی یکی از عزیزانتان به یک بیماری شدید مبتلا باشد یا در معرض خطر مرگ باشد ، و شما در مورد ترس از دست دادن عزیزان و مرگ قریب الوقوع او مضطرب هستید.
- وقتی عزیزان شما به طور ویژه در معرض خطر مرگ نیستند ، اما به هر حال نمی توانید نگران مرگ آنها نباشید.
- این دو نوع اضطراب بسیار متفاوت هستند و نیاز به پاسخ های متفاوتی دارند.

سناریو ۱: وقتی عزیزی در معرض خطر بالاتر از حد معمول مرگ است نگران باشید
در این حالت متوجه می شوید که مرگ اجتناب ناپذیر است و ممکن است همه چیز از کنترل شما خارج شود ، اما اینکه با این دانش در صلح باشید چیز دیگری است. انتظار نداشته باشید وقتی به مرگ فکر می کنید کاملا منطقی و آماده باشید. به خودتان اجازه دهید اضطراب و اندوه را احساس کنید.
در عین حال ، اطمینان حاصل کنید که اضطراب و اندوه طبیعی شما به حالت فلج کننده یا مشغله درنیاید. اگر خود را پیدا کردید زمان آن است که برخی قدم ها را بردارید:
- قادر به انجام مراقبت از خود مناسب نیستید.
- قادر به مدیریت اصول اولیه زندگی نیستید.
- چنان مشغول افکار مربوط به مرگ عزیزتان هستید که اکنون نمی توانید از وقت خود در کنار او لذت ببرید.
بیایید دو کار را بررسی کنیم که می توانید برای کمک به خود انجام دهید.
از درخت چه چیزی می شود اگر… پایین بروید. آینده فرد عزیزتان هرچه باشد ، بهترین راه برای استفاده بیشتر از وقت با هم بودن، زندگی در لحظه است. با تهیه لیست کارها سرعت خود را کم کنید ، از حواس پرتی خلاص شوید و از همه مهمتر ، از درخت چه چیزی می شود اگر … پایین بیایید.
درخت چه چیزی می شود اگر… دارای یک تنه محکم و دارای ریشه های قوی در پایین آن است.اکنون لحظه حال است. پایین درخت امن است اما همانطور که از درخت چه چیزی می شود اگر… بالا می روید ، با هر سناریو شاخه ای شاخه ها نازک می شوند و پایه شما لرزان می شود. این مکان بیشتر خطرناک است. در برخی موارد ، فکر کردن به آینده مفید نیست.
هم چنین بخوانید: تفاوت استرس، ترس و اضطراب چیست؟
البته ممکن است موارد عملی در پیش داشته باشید. تصمیمات پزشکی و برنامه های اضطراری باید اتخاذ شود. اما این کارها را فقط به موارد ضروری برسانید. زمان تصمیم گیری خاص را به جای این که تصمیمات را هر زمان که به ذهن شما خطور می کنند ، سرگرم کنید ، کنار بگذارید. این تصمیمات را به عنوان وظایفی که باید انجام دهید و نه روشی جدید برای زندگی ذهنی خود با اضطراب در نظر بگیرید. هر زمان که زمان تصمیم گیری مشخص شما نیست ، این افکار را کنار بگذارید.
گفتگوهای مربوط به مرگ را نادیده نگیرید. ما از صحبت کردن در مورد مردن متنفریم. بعضی اوقات ، اعضای خانواده مکالمات مربوط به مرگ عزیزشان را تعطیل می کنند. اما انکار و اخراج در واقع مانع از ابراز احساسات واقعی عزیز شما می شود ، که احتمالاً باعث می شود وقتی بیشتر از همه به نزدیکی احتیاج دارند احساس تنهایی کنند. آنها ممکن است احساس ترس ، غم ، عصبانیت ، پذیرش یا طیف وسیعی از احساسات داشته باشند و برای شنیدن و درک این موضوع به شما نیاز داشته باشند.
یک مطالعه اخیر از پرستاران مراقبت تسکینی در مورد شایعترین بازتاب هایی که از جان باختن می شنوند پرسیده است. آن ها در این مطالعه دریافتند که بسیاری از بیماران در حال مرگ می خواهند تجربیات خود را بازگو کنند و نگرانی های خود را بیان کنند. وقتی صحبت های پیرامون مرگ را نادیده می گیریم ، از ابراز احساسات عزیزانمان در یک لحظه عمیق از زندگی خود جلوگیری می کنیم.

سناریو ۲: نگرانی در مورد مرگ کسی که بعید است بمیرد
آیا تا به حال آنقدر شدید نگران مرگ کسی شده اید که وقتی در خانه راه می رود و توضیح می دهد که به دلیل مشکلات ماشین دیر رسیده اند ، باز هم دچار وحشت و اضطراب شوید؟
اشکالی ندارد که نگران یک شریک زندگی یا عزیز کاملاً سالم باشید. اگر در گذشته خسارت غیرمنتظره ای را تجربه کرده باشیم یا به خصوص احساس استرس ، ناراحتی یا آسیب پذیری داشته باشیم ، ممکن است مستعد این نوع نگرانی ها باشیم.
یکی دیگر از دلایل عمده دل مشغولی با ترس از دست دادن عزیزان ، اختلال اضطراب عمومی (GAD) است. افراد مبتلا به این اختلال وقت زیادی را صرف نگرانی در مورد اتفاقات بد می کنند ، تا جایی که اختلال در عملکردهای روزمره آنها ایجاد شود.
بدانید که نگرانی راهی است که مغز شما سعی در احساس امنیت و کنترل دارد. غالباً ، مبتلایان به GAD ، آگاهانه یا نه ، اعتقاد دارند که نگرانی باعث جلوگیری از اتفاقات بد می شود. وقتی نگران می شویم ، احساس می کنیم کاری پیشگیرانه انجام می دهیم که باعث می شود احساس وحشت یا درماندگی از بین برود.
اما این ایده که نگرانی به نوعی به تراژدی کمک می کند یا از آن جلوگیری می کند ، یک توهم است. نگرانی نمی تواند وضعیت موجود را تغییر دهد.
ما همچنین ممکن است به عنوان راهی برای نگه داشتن خود در یک وضعیت روانی منفی نگران باشیم. به این ترتیب ، اگر واقعاً بدترین اتفاق رخ دهد ، ما آماده آن هستیم. این توهم دیگری است که مغز برای ما در نظر می گیرد. اگر عزیز ما به طور غیر منتظره ای از دنیا برود، اگر قبلاً بارها مرگ فرضی آنها را تصور کرده باشیم ، کمتر از این ویران نخواهیم شد.

بدانید که یک دلیل علمی وجود دارد که چرا مغز شما با نگرانی های مداوم مواجه می شود. شما در حال کنترل یک توهم هستید که باعث می شود بیشتر جستجو کنید. با یادآوری به خودتان مبنی بر این که درگیر عمل نگران کننده نشوید ، حال خود را حفظ کنید.
درک کنید که افکار فقط داستان هایی هستند که مغز شما برای شما تعریف می کند. اکنون که می دانید چرا مغز شما با نگرانی های مداوم مواجه است ، می توانید شروع به رها کردن آنها کنید. نکته اصلی این است که باید فهمید افکار فقط داستان هستند.
با خود فکر کنید “من یک زرافه آبی هستم”. حال جلوی آینه بروید. آیا فکرکردن به اینکه “من زرافه آبی هستم” به نوعی باعث معنی دار یا مفید بودن این عبارت شده است؟
اکنون ، به داستان هایی که مغز برای شما تعریف می کند فکر کنید ، مانند: “او هرگز دیر نمی رسید ، بنابراین حتماً تصادف کرده است.” اشکالی ندارد اگر این افکار گاهی به ذهن شما خطور کند – شما نمی توانید این مسئله را کنترل کنید. مشکلی نیست که با آنها همراه شوید و ببینید معنی دار هستند یا نه. اما در نظر بگیرید که آیا بیش از حد در مورد آنها مطالعه می کنید. از خود بپرسید ، “آیا این افکار براساس واقعیاتی است که من الان دارم … یا فقط فکر و خیال هستند؟”
با خود صبور و مهربان باشید. گفتن تمام استراتژی هایی که امروز درباره آنها صحبت کردیم راحت تر از انجام آنها است. ما باید به خود صبر و مهربانی نشان دهیم. به یاد داشته باشید که شما اضطرابی عمیق و وجودی را تجربه می کنید.
یک ترفند برای فهمیدن اینکه چگونه باید با خود مهربان باشید این است که بپرسید ما برای کودکی که نگران است خواهر یا برادرش بمیرد چه می کنیم؟ به او نمی گویید محکم تر یا منطقی تر باشد؟ می توانید او را در آغوش بگیرید ، به او بگویید که می فهمید نگرانی هایش چقدر ترسناک است و سپس به او کمک می کنید تا بفهمد واقعاً چه اتفاقی می افتد. این ممکن است شامل یادآوری این ماله به او باشد که کابوس ها ، مانند اضطراب ها ، فقط داستان هایی هستند که مغز می سازد.
وقتی نگرانی ها و ترس از دست دادن عزیزان ، شما را تحت فشار قرار می دهند ، با همان نوع دلسوزی با خود رفتار کنید.
منابع: PSYCHOLOGYTODAY – QUICKANDDIRTYTIPS