دلیل وابستگی افراد چیست؟

زمان مطالعه: ۵ دقیقه

دلیل وابستگی افراد چیست؟ چرا برخی وابستگی بسیاری به خانواده، همسر یا دوستان خود دارند؟ ریشه این وابستگی کجا است؟

در بررسی یک نمونه، کری وقتی به گذشته نگاه می کند ، همیشه کسی بوده که نگران روابط صمیمی خود است (و در مواقعی به صورت ریزآن را مدیریت می کند). او می ترسد که شریکش ناگهان رابطه اش را قطع کند ، یا او حرف اشتباهی بزند یا انجام دهد و شریکش برود. اگر او برای شریکش پیام ارسال کند و شریک عاطفی اش برای پاسخگویی وقت بخواهد ، او شروع به نگرانی می کند. آنچه اغلب اتفاق می افتد این است که شریکش شروع به شکایت می کند که او بیش از حد وابسته است یا او احساس کنترل بیش از حد می کند و در نتیجه رابطه را ترک می کند که این فقط ترس او را تقویت می کند.

این یک مشکل رایج است که در آن اضطراب پیشگویی خودکفا کننده خود را ایجاد می کند. چرا این مساله اتفاق می افتد؟ دلیل وابستگی افراد چیست؟

منابع اضطراب در روابط

  1. اضطراب عمومی. این اضطراب فقط مختص رابطه ای نیست که کری نگران آن است بلکه در مورد جنبه های دیگر زندگی خود مانند شغل ، سلامتی و دوستانش نیز نگران است. ذهن او همیشه در حال کار است و در بدترین سناریوها زمان می گذراند. اضطراب عمومی اضطرابی است که اغلب در خانواده ها مشاهده می شود یا از طریق بزرگ شدن در محیطی ناپایدارایجاد می شود که باعث می شود همیشه احساس ترس کنید و همیشه مراقب باشید.

متأسفانه ، این مشکل می تواند تا بزرگسالی ادامه یابد. حتی اگر در محیط امن تری هستید ، ممکن است برای از بین بردن آن مشکل داشته باشید.

  1. وابستگی اضطرابی. نظریه دلبستگی یکی دیگر از لنزهایی است که می توانیم از طریق آن نگاه کنیم. در اینجا ، چند سال اول زندگی شما در تعیین سیم کشی مغز و ایجاد دیدگاه شما در مورد روابط بسیار مهم است. اگر مراقبت های مداوم داشتید ، احتمالاً دلبستگی ایمن ایجاد می کنید. اما اگر این مراقبت ناسازگار بوده باشد گاهی اوقات احساس امنیت می کردید و تحت مراقبت قرار می گرفتید اما در مواقعی احساس می کردید مورد بی توجهی یا بدرفتاری قرار می گیرید ممکن است مغز شما مستعد اضطراب شود و دلبستگی ناامن و مضطرب ایجاد کند.

این مساله، مانند هوشیاری زیاد ، گاهی اوقات به زندگی بزرگسالان نیز منتقل می شود. وقتی به نظر می رسد افرادی که از نظر احساسی به آنها وابسته هستید ، کنار می روند ، انگیزه شما این است که برای از بین بردن فاصله هر کاری را که لازم است انجام دهید. این زمانی است که کری دوباره به شریک عاطفی خود پیام می دهد یا فکر می کند که او کار اشتباهی انجام داده است و عذرخواهی می کند یا تلاش می کند هر مشکلی را که تصور می کند باعث عقب نشینی ظاهری او می شود حل کند.

هم چنین بخوانید: هوشیاری بیش از حد به چه معنا است؟

  1. تجربه گذشته. شاید در چند سال گذشته ، تجربیات کاری با شرکا دشوار بوده است. شاید او شریک عاطفی ای داشته است که با او رابطه ای داشته که به شدت او را آزار می دهد یا دوستانی که به او شباهت داشته اند ، یا آن ها متوجه شده اند که از نظر احساسی بسته شده اند و نسبت به نیازهای او حساس نیستند.

چیزی که برای او باقی مانده زخم هایی است که به طور قابل توجهی باعث می شود او بیش از حد هوشیار ، محتاط و نگران باشد که مبادا تاریخ تکرار شود. در نتیجه این زخم ها ، او به راحتی تحریک می شود ، همیشه تلفن خود را چک می کند و نگران این است که رابطه به نوعی رو به زوال است.

موضوع در اینجا این است که دلیل وابستگی افراد و آنچه باعث این رفتارها می شود اضطراب است ، از چندین منبع و اغلب با هم تداخل دارد ، که منجر به دستیابی ، چسبیدن و تلاش برای بستن شکاف روابط می شود.

چگونه می توان این مشکلات را برطرف کرد و وابستگی را کاهش داد؟

علیرغم هوشیاری بیش از حد که هرگز به نظر نمی رسد برطرف می شود، شما می توانید الگوها و احساسات خود را با مقابله با چالش اساسی و تغییر نحوه عملکرد تغییر دهید. در اینجا چند پیشنهاد وجود دارد:

  1. اضطراب عمومی. مدیریت اضطراب شامل یادگیری آرامش بخشیدن به ذهن مضطرب شما است. بله ، نگرانی بزرگ روز یا هفته ممکن است رابطه شما باشد ، اما به نظر می رسد آنچه که اغلب در پیش رو قرار دارد یک هدف متحرک است. این تغییر سرنخ خوبی است که موضوع امروز آنقدرها که فکر می کنید مهم نیست ، بلکه صرفاً موضوع روز است. مشکل واقعی اضطراب شدید شماست. موضوع را کنار بگذارید و به جای آن با اضطراب کلی مقابله کنید.

این در مورد یادگیری روش هایی برای تشخیص زمانی است که ذهن مضطرب شما تسلط پیدا می کند و سپس راه های مشخصی برای از بین بردن آن از جمله مدیتیشن ، دارو ، تنفس عمیق ، ابزارهای درمانی شناختی، رفتاری برای جلوگیری از آن وجود دارند.

  1. وابستگی اضطرابی. در اینجا نکته اصلی این است که بفهمید این احساسات کودکانه چگونه شروع می شود و سپس آنها را برچسب گذاری کنید. این در مورد یادگیری ذهنی تفکیک گذشته از حال است. مرحله بعد ، کمک به افرادی است که می توانند این ثبات پایدار و دلسوزانه را ارائه دهند تا یاد بگیرید که به آن ها و از طریق آن ها به جهان اعتماد کنید. سرانجام ، این شامل مقاومت آگاهانه در برابر افتادن در رفتارهای قدیمی ، ترسیده و هر کاری که برای بهتر شدن وضعیت است ، می شود.

در اینجا کری می تواند در برابر ارسال پیام بهشریک عاطفی خود مقاومت کند. او به جای فشار آوردن به شریک عاطفی خود برای اطمینان بخشیدن و آرام کردن او ، راهی برای آرام کردن خود پیدا می کند.

این در مورد شخص دیگر نیست بلکه در مورد ایجاد الگوهای جدید بزرگسالان برای جایگزینی الگوهای ترسناک قدیمی است.

  1. تجربیات گذشته. برای جدا کردن گذشته از زمان حال: قدم بردارید و آن مکالمه ناخوشایند اما مهم را با شخصی که به شما صدمه زده است داشته باشید. یا اگر خیلی سخت است ، یک ایمیل بفرستید یا نامه ای بنویسید که نمی خواهید بفرستید یا نمی فرستید. این درباره این است که چیزهایی را از قفسه سینه خود بیرون بیاورید ، آنچه را که قبلاً نمی توانستید یا نمی گفتید ، اکنون بیان کنید.

گام دوم این است که یاد بگیرید عوامل محرک خود را بشناسید ، پیشاپیش بدانید که بیشتر در معرض چه چیزهایی هستید که می تواند حسادت یا ترس از دست دادن را برانگیزد ، و سپس قدم بردارید و به شریک خود اطلاع دهید.

۴- یک مشکل واقعی را حل کنید. در حالی که شما ممکن است حساس باشید ، ممکن است مشکلات واقعی نیز وجود داشته باشد – شریک زندگی شما به راحتی دور می شود زیرا ADHD دارد ، یا به دلیل افسردگی خود را ترک می کند اما در مورد آن صحبت نمی شود ، یا شما مضطرب هستید زیرا مطمئن نیستید اگر در مورد مسیری که رابطه در آن پیش می رود در همان مسیر هستید و آن مکالمه را نداشته اید.

پس از یافتن دلیل وابستگی افراد، زمان آن است که قدم به عقب بگذارید ، آنچه را که ممکن است از شما بیرون بیاید و آنچه ممکن است از آنها ناشی شود ، مرتب کنید و یک مشکل واقعی را حل کنید – یک الگوی رفتاری یا احساسی بزرگتر که برای شما کار نمی کند ، و شما را ناراحت می کند را شناسایی کنید – و سپس قدم بردارید و در مورد احساسات و نیازهای خود با بزرگسالان صحبت کنید.

این بهترین کاری است که می توانید انجام دهید و با این کار می توانید زخم های قدیمی خود را التیام بخشیده و به جلو حرکت کنید.

منبع: PSYCHOLOGYTODAY

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *